درباره کتاب نظریه های رسانه

  • درباره کتاب نظریه های رسانه

نظریه رسانه ها، حوزه ای بس جذاب و مملو از ایده ها و عقایدی است که سالیان سال برای اغلب ارتباط شناسان و پژوهندگان مطالعات رسانه ای، قابل کنکاش و وارسی بوده و هماره محملی از تعامل و تبادل دیدگاه هایی است که از توجه نسبی تا تعین بی حد و حصر را دربر می گیرد.  هرگاه به آغاز سیر تحولی تاریخ نظریه در رسانه ها نظر می افکنیم، ردپای بنیادی دانشمندان و نظریه پردازان کلاسیک را مشاهده می کنیم که با کمک از حیث التفاطی در طری طریق خویش کوشیده اند، دقیق ترین برداشت ممکن از مفهوم و معنای رسانه را ارائه کنند.


مفهوم نظریه و نظریه پردازی

بنیادی ترین مفهوم در حوزه نظریه های رسانه ای، درک مفهوم نظریه است. تا قبل از آنکه نتوان بینش عمیقی نسبت به مفهوم نظریه و انواع آن پیدا کرد، نمی توان انتظار داشت که نگاه درستی به سوی نظریه های رسانه اتخاذ شود. برای همین نیز در اولین مرحله سعی خواهد شد که خوانندگان به پاسخ دو سؤال مهم دست پیدا کنند.  اول آنکه نظریه و نظریه پردازی چیست و دوم آنکه برای حوزه علوم ارتباطات و رسانه، چه انواعی از نظریه ها وجود دارد؟

در طول تاریخ، دانشمندان همواره به صورت فیزیکی و اجتماعی، به صورت محدود یا گسترده، با نظریه پردازی سروکار دارند. باران و دیویس (۲۰۱۲)، در کتاب خود به صورت خیلی ساده و گویا این مفهوم را از زبان ترنر (۱۹۸۱) شرح داده اند:

نظریه ها داستان هایی درباره چگونگی و چرایی وقایع هستند. نظریه های علمی با این پیش فرض شروع شدند: جهان که شامل جهانی اجتماعی است، بدست انسان خلق شده و در آن، فرآیندها و مناسبات اساسی و بنیادی خاص خود وجود دارد و نظریه ها، فراز و نشیب وقایع درون آن را در فرآیندهای مشخصی تشریح می کنند.

اشتراوس و کربین در کتاب خود تحت عنوان مبانی پژوهش کیفی، در چند جمله بصورت مختصر، چیستی نظریه را بیان می کنند. این متفکران منظور خودشان را از مفهوم نظریه به طور گویا شرح داده اند:

نظریه، مجموعه مقوله هایی است که به صورت منظم با جمله های بیان کننده ارتباط به یکدیگر متصل شده اند تا چارچوب نظریه ای را شکل دهند که پدیده های اجتماعی، روانشناختی، آموزشی، بهداشتی و مشابه این ها را توضیح دهد. جملات بیان کننده ارتباط به ما توضیح می دهند یک رویداد به دست چه کسی ، چه چیزی، چه زمانی، کجا، چرا، چگونه، و با چه پیامدهایی رخ داده است (اشتراوس و کربین: ۱۳۹۴، ص ۴۴)


انواع نظریه در مطالعات رسانه ای

تا اینجا مشخص شد که ماهیت نظریه و نظریه پردازی به یک نوع درگیری سیستماتیک پژوهشگر با واقعیت برمی گردد به نحوی که بتواند به چرایی ها و چگونگی های پدیده ها پاسخ دهد و زوایای تاریک آن ها را تا حدودی روشن سازد. اما سوالات زیر مطرح است:

  • واقعیت مورد نظر چه ویژگی هایی دارد که محقق بتواند آن را تشخیص دهد؟
  • محقق دانش را از چه راه هایی می تواند تولید کند و توسعه دهد؟
  • تکلیف ارزش ها و تفاسیر محقق، در نظریه پردازی چه می شود؟

در حوزه مطالعات رسانه و ارتباطات، محققان چهار نوع نظریه عمده را تشخیص داده اند که هریک از آن ها پاسخ های متفاوت و خاصی را به این سؤال ها میدهد. پس می تواند با وفاداری به نوع نگاه این نظریه های کلان، به نظریه پردازی در سطح خرد پرداخت و عملا اکثر نظریه های مطرح کنونی را در حوزه رسانه در درون این چهار نوع نگاه قرار دارد. البته لازم به ذکر است که برخی نظریه ها نیز ترکیبی از این نوع نگاه ها را در ماهیت خود به کار برده اند. باران و دیویس (۲۰۱۲)، این چهار نظریه و یا به عبارت بهتر، چهار نوع نگاه به نظریه پردازی را معرفی کرده اند که عبارتند از:

۱.  پسا اثبات گرایی

۲. نظریه انتقادی

۳. نظریه هنجاری

۴. هرمنوتیک (تأویل گرایی)


این چهار نظریه برای پژوهشگران حوزه رسانه و ارتباطات، قاب هایی خاص را برای فهم پدیده هایی اجتماعی فراهم می آورد و پژوهشگر نیز از داخل این قاب ها به واقعیت های بیرون نگاه می اندازد و مشغول نظریه پردازی می شود. این قاب، به پژوهشگر می گوید که واقعیت چه ماهیتی دارد که باید به دنبالش بگردد، معرفت مورد نظر چگونه خلق می شود و توسعه پیدا میکند؟ همچنین نسخه هایی را برای جایگاه ارزش های محقق در پژوهش می پیچد.

نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است آن است که این پنجره ها به همان نحو که واقعیت هایی را از زوایای خاص به محقق نشان می دهد ممکن است به همان نسبت از زوایایی دیگر، واقعیت های دیگری را نیز به او نشان ندهد! در فصل اول کتاب نظریه های رسانه هریک از این نظریه ها، به طور مفصل شرح داده شده اند.


مفهوم رسانه

رسانه ها یکی از عوامل و ابزار مهم جامعه پذیری و فرهنگ پذیری هستند که نقش مهمی در رشد و تحول جنبه های گوناگون زندگی افراد ایفا می کنند. امروزه، انسان ها در معرض نهادهای رسانه ای متولد می شوند، می اندیشند، دنیا را از این منظر می بینند و رفتارهای خود را بر اساس الگوهای برگفته از کتاب، مجله، روزنامه، فیلم، ماهواره، تلویزیون، رادیو، اینترنت و غیره سامان می دهند. به تعبیر مارک دوز، انسان ها دیگر نه با رسانه ها بلکه درون آن ها زندگی می کنند.

یکی از مقولاتی که رسانه ها به آن می پردازند، نوعی نفوذ و تاثیرگذاری در میان اعضای جامعه و مخاطبان خود است. بدین ترتیب، رسانه ها با ترغیب، تشویق، تبلیغ و حتی ارعاب، مخاطبان را وا می دارند به قواعد دلخواه صاحبان رسانه اعتقاد پیدا کنند. رسانه ها از طریق معرفی هنجارهای خاص اجتماعی و الگوها می توانند باعث همنوایی و همسویی و به نوعی فرهنگ سازی در بین افراد شوند.


مفهوم ارتباطات

در تعاریف ارتباطات، تعداد قابل توجهی از منابع موجود اشاره کرده اند که ارتباطات به فرآیند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده اشاره دارد. در تعاریف مذکور و موارد مشابه دیگر، ضمن اینکه تنها به جنبه ای محدود از ارتباطات اشاره شده، ارتباطات به شکلی مکانیکی هویت پیدا کرده است و این مسئله باعث خواهد شد تا از درک پویایی ها و پیچیدگی های انواع ارتباطات در اجتماع باز بمانیم.

در فهم واژه ارتباطات، پیام نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و فهم آن کمک می کند تا بهتر بتوانیم ماهیت ارتباطات را درک کنیم. به تعبیر تورو (2014)، پیام ها مجموعه ای از نمادها (کلمات و نشانه ها) هستند که به نظر می رسد به طور هدفمند برای ارسال کنندگان یا دریافت کنندگان آن، سازمان یافته اند. از این تعریف معلوم می شود که پیام ها حداقل برای یک طرف ارتباط، حاوی معنی یا معانی است. در ادامه، تورو (2014) ارتباطات را اینگونه تعریف می کند:

ارتباطات، اشاره به تعاملات افراد از طریق راه هایی دارد که حداقل یکی از طرفین این ارتباط، درگیر فهم و درک پیام (ها) می شود. 

شکل ۱. اجزای یک فرآیند ارتباطی

منبع:: کتاب نظریه های رسانه همراه با رویکردهای نوین
نویسندگان:: دکتر سیدمهدی شریفی | افشین امیدی

محصولات مرتبط