اهمیت فرهنگ سازی در شرکتها

فرهنگ سازی به سادگی تبلیغات درونی نیست. تبلیغات درونی، تلاش هایی برای ارتباطات داخلی است که با کارکنان به عنوان مخاطبان منفعل رفتار میکند و انتظار دارد هر آن چیزی که تیم رهبری یا بازاریابی برای فروش معرفی میکند، خریداری کنند. داشتن احساسی خوب در مورد سازمان و داشتن دیدگاهی مثبت در مرود آینده آن مهم است اما موجب برانگیختن تغییر در طراحی امور کارکنان و ارایه تجربه مشتری نمی شود.

گفتگو در مورد فرهنگ شرکت که اخیرا در صفحات کتاب ها و مجلات مربوط به کسب و کار به وفور یافت می شود، بر احساس نیاز به داشتن هدف و ارزش های واضح و روشن تاکید میکند. تغییر فرهنگی صحیح در شرکت شما رخ نخواهد داد مگر آنکه همه کارکنان، مدیران ارشد یا مدیران  ادارات، از ارزش های شما در جهت آگاهی از نحوه رفتار روزانه با مشتریان و با یکدیگر استفاده کنند.

برندهای بزرگ از فرهنگ سازی در جهت آموزش کارکنان به منظور فهم چیستی و اهمیت برند استفاده می کنند. آن ها از فرهنگ سازی به منظورتوضیح آنکه برند چه چیزی را نشان میدهد، استفاده می کنند. برندهای بزرگ از فرهنگسازی به منظور آگاهی بخشی به کارکنان در زمینه درک تاثیرشان بر نحوه برداشت مشتریان از برند و درنتیجه انتظاری که از آن ها می رود، استفاده می کنند.

این چالش به چیزی تبدیل میشود که من اغلب آن را مشکل سر+ قلب + دست و پا می نامم. برای این که کارکنان شما، برند شما را درک کنند، بپذیرند و ارائه دهند، بایستی ارزش های آن را در سر خود بشناسند، از آن ها در قلب هایشان الهام بگیرند و سپس با دست و پاهایشان به اجرا گذارند.

روندهایی مانند سامانه ارزشی آی بی ام و دیگرتلاش ها برای فرهنگ سازی، به معنای درگیر کردن سر و قلب ها هستند. ارزش ها به خودی خود تفاوت ایجاد نمی کنند، مگر اینکه موجب تحریک تغییرات در رفتار (دست و پاها)شوند. کاربرد پذیر کردن برند از طریق فرهنگ شرکت نیازمند تمرکز بر طراحی، توانمندسازی و اجرا می باشد. شما خواهان آن هستید تا سازمان و مدل کسب و کار آن را طراحی کنید و سپس آن را در ارزش ها و ویژگی های برندتان ارائه کنید. شما می خواهید افرادتان را به کمک ابزارها و منابع به منظور القاء برند در تصمیمات  و رفتارهای روزانه آن ها، توانمند سازید.

در نهایت شما می خواهید که چنین تاثیر مثبتی را در زندگی کارکنان و حرفه آن ها ایجاد کنید به طوری که از پیام برند حمایت کنند چرا که می دانید سرنوشت آن ها  و سرنوشت برندشما در هم تنیده شده است. یکی از نشانه های هر برند بزرگی این است که حتی کارمندان سابق هم با افتخار در مورد تلاش هایشان در جهت بهبود وضعیت برند، سخن می گویند.

 افتخار مداوم، تنها یکی از مزایای بسیاری است که شرکت ها در هنگام استفاده از برند و پیام های آن در جهت افزایش تعهد کارکنان به جای استفاده از طرح های عمومی، متوجه آن میشوند. برند قویترین ابزار تعاملی است که یک کسب وکار به خاطر قدرت ارتباطش به دست می آورد.

کارکنانی که متعهد به برند هستند:

• به طور موثرتری با مشتریان ارتباط برقرارمیکنند، زیرا ارزش ایجاد شده توسط شرکت را درک می کنند.
  
• به طور کامل تری با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، چرا که با یک هدف مشترک و مجموعه مشترکی از ارزش ها متحد شده اند.
  
• در نهایت، با هدف والای برند ارتباط برقرارمیکنند و در میابند که کارشان، معنا و اهمیت بیشتری به آن ها می دهد، چرا که نقش خود را در ماموریت گالوپ، از بیش از سه هزار کارگری که به صورت تصادفی انتخاب شدهبودند، خواست تا بیانیه ایی که تدوین کرده بود را ارزیابی کنند.
  

در این بیانیه گفته شده بود:
من میدانم که شرکتم چه چیزی را ارائه می دهد و چه چیزی باعث می شود که برند ما نسبت به رقبایمان متفاوت باشد. فقط ۴۱ درصد ازکارکنان قویا با این بیانیه موافق بودند، در حالی که مابقی یا مخالف بودند یا ممتنع. این نتایج نشان میدهد که تعداد بسیار زیادی از شرکت ها در زمینه کمک به کارکنان خود در جهت درک عامل تفاوت با سایر شرکت ها، ناتوان بوده ند.

 این مقاله بخشی از کتاب "اصول برندسازی درکسب وکارهای بزرگ" نوشته دنیزلی یون، و ترجمه و اقتباس دکتر عباسعلی حاجی کریمی، سیدرضا جلال زاده، بابک عزیزیان بود. این کتاب نشان خواهد داد که شرکت های گوناگونی مانند آی بی ام، آر ای آی، استارباکس و IKEA، چگونه همگی با موفقیت و با تکیه بر رویکرد مدیریتی خاص که فرهنگ، عملیات شرکتی و تجربیات مشتری را پیش می برند، فعالیت می کنند. رویکردی به نام " برند به عنوان کسب وکار".

این کتاب برای رهبران، مالکان و مدیران ارشد کسب وکار (افرادی که فرهنگ، عملیات مرکزی و تجربیات مشتری یک سازمان را برمی انگیزانند)، دانشجویان (بویژه دانشجویان مقاطع ارشد و دکتری در گرایش های مختلف رشته مدیریت بازرگانی و مدیریت اجرایی) نوشته شده است. زیرا این افراد تضمین کننده به کارگیری پتانسیل کامل برند شرکت خود در حال حاضر و یا آینده ای نه چندان دورهستند.